به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم در صفحه شخصی خود نوشت:
یکی را دیدم که در مصاحبهای گفته بود «برای اجرای عدالت ضرورتی ندارد که حکومت اسلامی شکل گیرد. همه باید عادل باشند.» و سپس با استفاده از ادبیاتی عرفانی افزوده بود «ما وابسته به وجود حق تعالی هستیم و باید مظهر صفات خداوند باشیم، اولین صفت خداوند عدل است «و ما هو بالظلام للعبید» خدا بهترین صفتش این است که ظلم به بندگانش نمیکند و ما هم باید به بندگان خدا ظلم نکنیم.» و در پایان مجدداً همان مدعای نخستین را تکرار کرده بود که «عدالت نیاز به حاکمیت حکومت اسلامی ندارد. همه انسانها مظهر عدل پروردگار باید باشند.»
درباره این سخنان چند نکته را متذکر میشوم:
یک. هر انسانی صرف نظر از حکومت و نوع حکومتی که بر او جاری میشود، نه تنها باید عادل باشد؛ بلکه باید تلاش کند که متخلق به همه فضایل اخلاقی باشد. هیچ کس نمیتواند محیط و شرایط محیطی و نوع حکومت را بهانه ظلم به دیگران و یا بیتوجهی به اصلاح نفس قرار دهد: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَة» (مدثر، ۳۸)
دو. از مهمترین اقسام توحید، «توحید در ربوبیت»، به ویژه «ربوبیت تشریعی» است. و از مهمترین الزامات پذیرش ربوبیت تشریعی، پذیرش حکومت اسلامی است؛ یعنی حکومتی که مشروعیت خود را از خدا و دین الهی گرفته باشد. پذیرش هر نوع حکومتی که مشروعیت خود را از دین نگرفته باشد، نوعی شرک در ربوبیت تشریعی است. و شرک هم به تعبیر قرآن کریم، بدترین بیعدالتی و بزرگترین ظلم است:
«إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم» (لقمان،۱۳)
سه. هر چند تحقق عدالت فردی، در برخی از امور و مصادیق آن اساساً نیازی به حکومت ندارد؛ چه رسد به حکومت اسلامی؛ اما:
اولاً، عدالت فردی، بخش کوچک و ناچیزی از اصل عدالت اسلامی است. مهمترین بخش عدالت، عدالت اجتماعی است. و عدالت اجتماعی، بدون حکومت اسلامی امکان تحقق ندارد. چگونه میتوان بیتوجه به احکام الهی، مدعی تحقق عدالت شد؟! چگونه میتوان با حاکمی که خودش نامشروع است، عدالت اجتماعی را محقق کرد؟!
ثانیاً، اگر نیک بنگریم، خواهیم دید که حتی عدالت فردی هم فقط در پرتو حکومت اسلامی محقق میشود. سلوک فردی بدون ارتباط با ابعاد اجتماعی ناممکن است. یعنی عدالت فردی بدون دخالت در زیست اجتماعی دیگران، اساساً ناممکن است. عدالت، فضیلتی است که در رابطه با دیگران معنا پیدا میکند و تحقق آن به شدت متأثر از ارتباطات و تعاملات اجتماعی است. انسان ذاتاً، موجودی اجتماعی است.
چگونه اسلام میتواند داعیهی تربیت افراد انسانی را منهای توجه به ساختارها و نهادها و پدیدههای اجتماعی داشته باشد؟! چگونه میتوان داعیه تحقق عدالت فردی را داشت اما چگونگی رفتار او را به هنگام معاملات اقتصادی و روابط سیاسی و قضائی و امثال آن مشخص نکرد؟!
بنابراین این سخن که «عدالت نیاز به حاکمیت حکومت اسلامی ندارد» یک سخن غیردقیق، سطحی و عوامانه است. خدا رحمت کند شهید صدر را که میگفت: «هر گونه تمایزی میان سلوک فردی و اجتماعی، منتهی به تناقض میشود.»










نظر شما